يک دنياي بهتر: خانواده هاى زندانيان سياسى در سنندج دست به تجمع زدند که با واکنش هميشگى سرکوبگرانه رژيم اسلامى مواجه شد. ويژگيهاى اين تجمع اعتراضى چه بود؟
نسرين رمضانعلى: من فکر ميکنم بالاخره هر حرکتى نشان از يک موقعيت و يک توازن قوا است و هر موقعى جمهورى اسلامى موقعيت خودش را در خطر ديده است تعرض به جامعه را شدت بيشترى داده است. اين حکومت اگر تا به امروز به حيات ننگينش ادامه داده بخاطر ماشين ترور و زندان و شکنجه بوده است و سياست امروزش هم ادامه همين است. از کلمه رمز "ارازل و اوباش" براى مرعوب کردن جامعه تا رسما ريختن به خانه فعالين سياسى و مدنى و چهره ها و رهبران عملى اعتراضات اجتماعى و پرونده سازى براى فعالين کارگرى و هر مخالفى همين هدف را دنبال ميکند. ليست اعداميان امروز که همه ميدانند کارى نکردند بيان هراس و وحشت جمهورى اسلامى از گسترش اعتراض در جامعه است.
جمهورى اسلامي با جامعه اى روبرو است که ٩٠ درصد آن با اين رژيم جنايتکار هيچ همخوانى ندارند. چندين سال است دانشگاهها آرامش بخود نديده است. سالها است سگهاى هارشان را بجان زنان در جامعه انداختند ولى نتوانستند جنبش زنان را تضعيف کنند. برعکس اين جنبش هر روز در اشکال جديدى بميدان مى آيد. بطور متوسط روزانه طبق آمار روزنامه هاى خودشان٬ دهها اعتراض کارگرى در کشور صورت ميگيرد. جامعه از هر دريچه اى براى اعلام مخالفت استفاده ميکند. رژيم هم تلاش ميکند با گرفتن و زندانى کردن و پرونده ساوى هزينه دخالت مردم در سياست را سنگين کند. ارعاب را گسترش دهد و به حکومتش ادامه دهد. حلقه اول مورد تعرض رژيم چهره هاى شناخته شده هستند. احکام اعدام در دوره اخير ادامه اين سياست است و همان هدف را دنبال ميکند. به همين منظور است جمهورى اسلامى جنايات زيادى را مرتکب شده است. طى همين سال جارى با عناوين مختلف بيش از ٢٠٠ نفر را اعدام کرده است. هزاران نفر را دستگير کرده و يا در زندان بلاتکليف نگاه داشته و يا با وثيقه هاى سنگين آزاد و عملا اسير کرده است.
مقابله خانواده هاى زندانيان محکوم به اعدام در سنندج واکنشى به گسترش تعدى رژيم و تلاشش براى تداوم قتل و آدمکشى است. عليرغم اينکه اين احکام اعدام با در ايران با برخورد شديد سازمانهاى مدافع حقوق بشر و انسان دوست روبرو شده٬ اما رژيم اسلامى ميحواهد قدرتنمائى کند. شايد يک تلاش رژيم اينست که در ذهن جامعه القا کند که دهه ۶٠ ديگرى شروع شده است. اما تاکنون اين اعدامها نه تنها با سکوت روبرو نشده بلکه با اعتراضات سراسرى پاسخ گرفته است. در کردستان بنا به تجارب تلخى که از رژيم اسلامى دارند و سبعيت رژيم را بهتر ميشناسند٬ واکنشها وسيعتر و سريعتر بود. بايد تلاش کنيم جنبشى عليه اعدام در يک مقياس وسيع سازمان دهيم. جنبشى که نه فقط اين اعدامها را متوقف کند بلکه اين حربه را از دست رژيم بگيرد.
در شهر سنندج اولين بار نيست که شاهد اين گونه تجمعها هستيم. اگر نکته اى ميتوان گفت اينست که اين سياست سراسرى است٬ ويژه مردم کرد زبان يا مناطق خاصى نيست. هدف رژيم يکى است. در نتيجه بايد از سياستهائى که بين خانواده زندانيان و بين مبارزات آزاديخواهانه براى نفى زندان و اعدام و شکنجه شکاف ايجاد ميکند پرهيز کرد. در غير اينصورت اين حرکات موثر نخواهند بود و بهره اش را رژيم اسلامى ميبرد.
يک دنياي بهتر: در حال حاضر تعداد بسيارى از فعالين سياسي در زندان و بعضا در ليست اعدام قرار دارند. چگونه ميتوان مبارزه موثرى را در اين شرايط به پيش برد؟ چه بايد کرد؟
نسرين رمضانعلي: براى مبارزه عليه اعدامها و دستگيريها و عقب نشاندن اين مزدوران راهى بجز مبارزه اى متحد و متشکل و يکپارچه عليه اين حکومت قرون وسطائى وجود ندارد. مردم٬ خانواده ها٬ نهادهاى مختلف٬ جنبشهاى پيشرو همه مخالف اعدام هستند و بويژه در مقابل اين ليست اعداميها واکنش نشان ميدهند. در نتيجه تاکنون اعدامها خللى در اراده و مخالفت و مبارزه مردم عليه اعدام ايجاد نکرده است. همين ظرفيت موجود را بايد متشکل کرد و ارتقا داد. يک مشکل فعالين اينست که عده اى براى منافع حقير خود تلاش ميکنند در صفوف مبارزه عليه اعدام پراکندگى ايجاد کنند. در واقع يک نوع رقابت بوجود آمده است که ابدا درست نيست. ميبينيد که بخشى از همين اعداميها بى پناه ماندند و کسى اسمشان را نميبرد اما ناگهان براى بخشى ديگر تلاش ميشود و يا کمپينهائى راه مى افتد. پراکندگى اين تلاشها و دخيل بودن اين سياستهاى نسنجيده باعث تضعيف کل حرکتها ميشود.
براي مثال درست در همان مقطع که تعداد زيادى از دانشجويان آزاديخواه و برابرى طلب در سراسر کشور دستگير شدند٬ تعدادى از دانشجويان در شهرهاى کردستان هم دستگير شدند که بهشان حکم اعدام داده شده و در همان مقطع زمانى حتى اسامى اينها ذکر نشد. حالا هر کسى ميخواهد يک کمپين فراخوان بدهد. اگر دقت کنيد يک مدت تمامى سايتها از کمپين آزادى فرهاد حاج ميرزائى حمايت ميکردند. بعد شد کمپين عابد توانچه. فرهاد حاج ميرزائى از ياد رفت و حالا حبيب لطيفى و فرهاد وکيلى و فرزاد کمانکر توجه ها را به خود جلب کرده است. همه دارند دنبال اين کيس ميدوند و راستش يک نوع مسابقه را ميبينم که با پرچم جنبش ما عليه اعدام اصلا خوانائى ندارد. کارى که بايد امروز در ابعاد خيلى وسيع و اجتماعى کرد اينست که جنبشى را عليه اعدام سازمان داد. بنظر من با توجه به کمپينهائى که براى افراد معينى فراخوان داده شده و هم اکنون در جريان است٬ امروز نياز به يک حرکت عمومى و سراسرى تر داريم که در مقابل اين موج تازه از اعدامها به رژيم مجال ندهد و رژيم را عقب براند. ضمن خسته نباشيد گفتن به دست اندرکاران اين کمپينها٬ بايد اين حقيقت تلخ پراکندگى را ديد و به ضرورت يک جنبش سراسرى جواب داد و با آن همصدا شد. اين به سهم خود هر تک کمپين را به موفقيت نزديک ميکند. اما تداوم روند امروز تنها انرژيها را هرز ميبرد.
اين چه بايد کردى است که امروز در مقابل ما قرار دارد که چگونه مسئله مبارزه عليه اعدام را به يک جنبش اجتماعى تبديل کنيم و چگونه ميشود با سازماندهى بخشهاى اعتراضى جامعه به مسئله اعدام فشارى همه جانبه چه در داخل کشور و چه خارج کشور وارد کنيم که اين احکام اعدام لغو شود. اعدام قتل عمد است بحث معتبرى است که توسط منصور حکمت در جنبش کمونيسم کارگرى طرح شد و امروز اين پرچم در دست بخش زيادى از انسانهاى آزاديخواه است. البته هستند هنوز که نه فقط به نفس اعدام نقدى ندارند بخشا هستند که از ترم نامربوط "اعدامهاى انقلابى" سخن ميگويند. يک پايه پيشروى جنبش عليه اعدام نقد اين سياستها هم هست.
يک دنياي بهتر: اين اعتراض با خواست آزادى زندانيان سياسى "کرد" به پيش برده شده است؟ اين قوم پرستى و ناسيوناليسم را چگونه بايد خنثى کرد؟
نسرين رمضانعلى: بنظر من يکى از گرايشاتى که اتفاقا در سالهاى اخير و بعد از حمله آمريکا به عراق تقويت شده است٬ گرايش عقبمانده و ناسيوناليستى است. احزاب و گروهها و جرياناتى که دارند ناسيوناليسم و قوم پرستى را باد ميزنند٬ امکانات در اختيارشان گذاشته شده که بتوانند وسيعا در سطح جامعه از ستم ملى که يک واقعيت انکار ناپذير در جامعه ايران است براى تامين منافع خود استفاده کنند. لذا به هر مسئله اجتماعى به شکل نامربوطى يک مهر "ملى" ميزنند. اين سياست فقط اين جنبشها را ضعيف ميکند و دست رژيم را براى ايجاد تفرقه و سرکوب بيشتر باز ميکند. يعنى وقتى شما ميگوئيد "زندانى سياسى کرد" را آزاد کنيد و با اعتراضتان به اعدام و زندان قالب ملى ميگرد٬ داريد جلوى همان درب زندان حسابتان را با بقيه خانواده هاى زندانى و بقيه زندانيان جدا ميکنيد. پاسخ اين سياستهاى اپورتونيستى و غير موثر و جهت دار اينست که اجتماعا جنبش دفاع از زندانيان سياسى و عليه اعدام – عليه نفس اعدام – روى پاى خودش بايستد. طبعا بايد اين سياستها را نقد کرد اما اين کافى نيست. بايد جنبشى آلترناتيو سازمان داد که با نفس اعدام مخالف است و فاکتور مليت و عقيده و غيره را وارد مقابله با اعدام نميکند. قبل از هر چيز خود زندانيان نبايد زير اين پرچم بروند و تلاششان اين باشد که با بيانيه ها و سخن خودشان خانواده ها و مردمى را که حساسيتى ندارند و فقط ميخواهند بحث اعتراض کنند مورد خطاب قرار دهند. يک خقيقت ديگر اينست هر وقت چپ و پرچم واقعى در هر عرصه اى ضعيف ميشود يا حضور موثرى براى مدتى ندارد٬ جريانات و جنبشهاى ديگر تلاش ميکنند خلا را پر کنند. خود خانواده هاى زندانيان و يا زندانيان شايد نقشى دراين ماجرا ندارند. آنها نگران فرزندانشان هستند که دست اين جنايتکاران گير کردند. اين ناسيوناليسم و قوم پرستى است که زهرش را ميريزد و فضاى مبارزه را مسموم ميکند و عملا عليه اتحاد مردم حول مقابله با اعدام حرکت ميکند. اين سياست اپورتونيستى را بايد نقد کرد و همزمان جامعه و جريانات مختلف را حول يک سياست فعال آزاديخواهانه عليه اعدام بسيج کرد. تا به ما بعنوان حزب برميگيردد٬ تامين حضور قوى سياسى در قلمروهاى مختلف ميتواند بسرعت اين روند مقطعى را حاشيه اى کند. *